dokhtaroone
سلام.به وبلاگ من خوش اومديد.اميدوارم ازش خوشتون بياد.لطفا نظر دادن رو فراموش نكنيد.
داروساز جا خورد و گفت چه مي خواهي؟ دخترك جواب داد: برادرم خيلي مريض است.ميخوام (( معجزه ))بخرم . قيمتش چند است؟؟ داروساز با تعجب پرسيد: چي بخري عزيزم؟!؟! دخترك توضيح داد برادر كوچكش چيزي در سرش رفته و بابام ميگويد فقط معجزه ميتواند او را نجات دهد،من هم ميخواهم معجزه بخرم..قيمتش چقدر است؟ داروساز گفت:متاسفم دختر جان ولي ما اينجا معجزه نميفروشيم... چشمان دخترك پر از اشك شد و گفت شمارو به خدا،برادرم خيلي مريض است و بابام پول ندارن و اين تمام پول من است.من از كجا ميتوانم معجزه بخرم؟؟؟؟ مردي كه گوشه اي ايستاده بود و لباس تميز و مرتبي داشت از دخترك پرسيد : چقدر پول داري؟ دخترك پول ها را ككف دستش ريخت و به مرد نشان داد..مرد لبخندي زد و گفت : آه چه جالب!!! فكر ميكنم اين پول براي خريد معجزه كافي باشه. بعد به آراني دست او را گرفت و گفت من ميخوام برادر و والدينت رو ببينم.فكر ميكنم معجزه ي برادرت پيش من باشه... آن مرد (( دكتر آرمسترانگ )) فوق تخصص مغز و اعصاب در شيكاگو بود. فرداي آن روز عمل جراحي روي مغز پسرك با موقيت انجام شد و او از مرگ نجات يافت.... پس از جراحي پدر نزد دكتر رفت و گفت از شما متشكرم نجات پسرم يك معجزه ي واقعي بود...،، ميخواهم بدانم بابت هزينه ي عمل جراحي چقدر بايد پرداخت كنم؟ دكتر لبخندي زد و گفت : هزينه ي عمل (( 5 دلار )) مي شد كه قبلا پرداخت شده!!! اگر بتواني همه ي كارهايت را با عشق انجام بدهي و نسبت به كس عشق بورزي،زدگي ات دگرگون ميشود. چارلز هانل
نظرات شما عزیزان:
Power By:
LoxBlog.Com |